با عشق به رستگاری رسیده ام
1378-03-12
با عشق به رستگاری رسیده ام و به آفرینش پیوسته ام
از این پس تنهایی است که تنها می ماند
از امروز شادی فراگیر برای همه در اوج خواهدبود
خورشید تابنده را ببین که تا ابد بر همگان می تابد
باران بخشنده را بنگر که بی دریغ بر همه جا می بارد
در سایه روشن آفتاب و باران جلوه هزاران رنگ را در سرتاسر زمین ببین
در جان من سرچشمه غزل جاری است
واژه هایم موسیقی رؤیایی نگفتنی اند
همه آفرینش در این نوای پرشکوه با من همنواست
همه جا آن جایگاه بلند و همه ی روزها آن روز خجسته است
مرگ سال ها پیش مرده است؛ و زندگی هماره از نو زنده تر و تازه تر می شود
دیگر شرم دارم که از اندوه و تنهایی سخن بگویم
چه کند خورشید اگر بر همگان نتابد؟
چه کند باران اگر بر همه جا نبارد؟
آیا هرآنچه می بینم یا دیده می شوم، جز رؤیایی در دل رؤیاها است؟
http://khaksar.blogsky.com/pages/bloom/
آیا تنها عشق مایه رستگاری است؟
پس همه کسانی که رستگار نشده اند و پیوسته از غصه های پیش پا افتاده گلایه و شکایت دارند از عشق واقعی دور بوده اند؟
پاسخ عارفانه به این پرسشها مثبت است