سرزمین خاکیان Fm Earth to Heavens

والاترین رسالت کلام ستایش هستی است Word's main mission: to praise creation

سرزمین خاکیان Fm Earth to Heavens

والاترین رسالت کلام ستایش هستی است Word's main mission: to praise creation

در ستایش هدفمندی و برنامه ریزی

 

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل 

اگر مراد نیابم به قدر وســع بکوشـــم 

 

 

سطح خردمندی اشخاص یا ملتها را باید در توان برنامه ریزی و اجرای برنامه ها  

و دستیابی به هدفهاشان سنجید 

کدام شخص یا ملت بی هدف و بی برنامه ادعای توانایی و هوشمندی دارد؟ 

کشتی بدون برنامه و قطب نما شبحی سرگردان در اقیانوسها است 

نه مبدأ و مقصدی دارد و نه سرانجام مشخصی

 

آینده از آن اشخاص یا ملتهایی است که برای آن برنامه و هدف دارند 

هر که آرمان و هدفی دارد برای دستیابی به آرمان و هدف اش برنامه دارد 

یک عمر کوتاه با هدف و برنامه بسی پربارتر از عمر صدساله بی هدف و بی برنامه است 

خیر و برکت به کسانی روی می کند که برنامه و حرکتی دارند و توکل شان بر خدا است 

کشاورزی که بذرها را بموقع بکارد می تواند انتظار باران و برداشت بموقع داشته باشد 

صنعتگر و بازرگانی که بموقع سرمایه گذاری و سفارش داشته باشد، انتظار نتیجه گیری دارد  

خانواده ها یا کشورهایی که برای تربیت فرزندان شان برنامه و سرمایه گذاری آموزشی دارند 

می توانند به آماده سازی نسل آینده فرهیخته و مسئول و مفید و کارآمد دل ببندند

اشخاص یا ملتهایی که پیشرفت و توفیق بیشتری دارند برنامه های بهتر و اجرای بهتری دارند 

اشخاص یا ملتهایی که پیشرفت و توفیق چندانی ندارند بی هدف و بی برنامه اند

 

برنامه روش و زمانبندی رسیدن به هدفها است  

آینده نگری و قید زمان (وقت شناسی) در ذات برنامه ها است  

 

خلاصه برنامه ریزی یعنی تهیه فهرست کارهای مهم بر اساس ضریب اهمیت کارها و حرکت در جهت انجام آنها، یعنی:

تهیه فهرست خواسته ها و کارهای مهم و مورد نظر 

مرتب کردن فهرست بر اساس اهمیت (اولویت) خواسته ها (الاهم فی الاهم)

مشخص کردن روش دستیابی به خواسته ها با زمانبندی هر مرحله از کارها

همه تواناییها و برتریها در برنامه ریزی و توان اجرایی خلاصه میشوند

هوشمندی و خردمندی و تدبیر و دانایی و دوراندیشی و عملگرایی ...  

با برنامه ریزی و اجرای درست و به موقع برنامه ها است که می توان کارهای بزرگ کرد، 

از رقبا پیشی گرفت، از بطالت و جهالت به سوی مفید بودن و دانایی گام برداشت،

رونق و آبادانی را جانشین درماندگی و بیچارگی کرد ... و آرزوها و راهبردها را عملی نمود.

 

رمز و راز پیوستگی و انباشتگی دانش و تجربه و سرمایه 

ترسیم و تصور دقیق تر آینده (5 سال یا 10 سال بعد) به آرمانخواهی و برنامه ریزی بستگی دارد.

اشخاص یا کشورهای موفق باید حواس شان نسبت به رقبا جمع باشد و موقعیت جهانی خود را با توجه به استانداردهای جهانی بسنجند، نه صرفاً با معیارهای محلی و منطقه ای.

تا صد سال پیش یا حتی بیست سال پیش بسیاری از اختراعات امروزی وجود نداشتند 

تصور پرواز در آسمان آرزویی بیش نبود. اما امروزه صدها هواپیما با صدها سرنشین در هرکدام پروازهای عادی بین قاره ای دارند. تحولات کامپیوتری و علم ارتباطات در 20 سال گذشته فراتر از تصور است. جهانی سازی ارتباطات میزان دسترسی به اطلاعات را برای روستائیان آفریقا بسیار افزایش داده و فاصله آنها را با شهروندان اروپا و آمریکا از این لحاظ بسیار کمتر کرده است. شرایط امروز کشورهایی مانند هند، چین، برزیل، ترکیه و کره جنوبی ... نسبت به 20 سال پیش کاملاً عوض شده است. هر روز تعداد میلیاردرهای چینی و هندی بیشتر میشود. 

 

ضرورت اولویت بندی و انتخابهای بهینه با توجه به محدودیت زمان و منابع  

هر فرصتی عمر محدودی دارد. قید زمان و سررسیدها همواره و در همه دوره های زندگی بالای سر آدمها است. از مسافرتهای دو سه روزه یا یک هفته ای گرفته تا دوره قراردادها و سررسیدهای پرداختها و استخدامها، تا دوره جوانی و تحصیل و اشتغال و بازنشستگی و پیری و سرانجام عمر گرامی و کل فرصت زیستن در جهان خاکیان ... منابع نیز کم و بیش در همه دورانها برای همه اشخاص و در سرتاسر سیاره خاکیان محدود بوده و هستند. برای دارا و ندار و کم درآمد و ثروتمند ... به همین لحاظ بهره وری و کارایی اهمیت دارند، یعنی تولید بیشترین و ارزنده ترین محصولات (یا نتایج) با استفاده از کمترین منابع و در کمترین زمان ... یعنی سرعت بالا (تولید مقدار بیشتر در واحد زمان)، کمیت بالا، کیفیت بالا (با توجه به معیارهای بازارها)، و البته هزینه پایین. تنها با این دیدگاه است که می توان حاصل عمر اشخاص یا نتایج کشورها را بیشینه کرد. 

البته در همه حال مجموعه ارزشهای مشترک جامعه و باورهای شخصی و اجتماعی به همه تلاشها و برنامه ها جهت و روح می بخشد ... 

 

اهمیت اجرای بموقع برنامه ها و پیگیری تا رسیدن به نتایج مورد نظر  

مرحله برنامه ریزی صرفاً بخشی از فرایند دستیابی به هدفها است. ارزش و اهمیت برنامه ها در این است که برای دستیابی به هدفها به ما کمک کنند و روش کار و نقشه راه پیش روی مان بگذارند. اگر بهترین برنامه ها را هم تنظیم کنیم (مثلاً برنامه های پنج ساله و ده ساله برای یک شرکت یا یک کشور یا یک قاره) بدون اجرای درست و دستیابی بموقع به نتایج مورد نظر فایده چندانی ندارند. اگر دهها برنامه چشم انداز هم داشته باشیم و آنها را درست اجرا نکنیم صرفاً برای بایگانی در قفسه ها خوب اند ...

 

 

[ناتمام]  

 

 

پیش داوری و پیامدهای ناخواسته آن

 

از وسوسه های شیطانی به خدا پناه می بریم 

از پیشداوریهای نادرست و گمان های ناروا به او پناه می بریم

 

«یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن انّ بعض الظنّ اثم» 

ای کسانی که ایمان آورده‌اید از گمان‌های بد بسیار بپرهیزید؛ بعضی از گمان‌ها گناه است» (سوره‌ی ‌حجرات، آیه‌ی 12)  

 

مگر آدمی می تواند به آسانی از قالبهای خودساخته و پیله های گرداگرد ذهن بافته یا گمانهای بی پایه و اساس رها شود؟ سرعت انتقال بالا و آمادگی فراگیری با ذهنی باز و بلندپرواز زمانی امکانپذیر است که خودمان قید و بندهای دست و پاگیر و غیرضروری را از دست و پای ذهنمان بازکنیم. به زبان دیگر از حالت "شرطی شدن" یا "شرطی بودن" برون آییم و از تعمیم دادن پیاپی و کلی گویی و مانند آنها پرهیز کنیم. مشاهدات و آزمایشها و تجربه های نسلهای مختلف با هم فرق دارند. اگر به اصالت تجربه شخصی اهمیتی نمی دهیم برای پندارها و فرضیه های پیشکی و قالبهای ذهنی خودمان هم زیاد اصالت قائل نشویم. 

 

درست است که آدم عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود، اما هر رشته سیاه و سفیدی هم مار گزنده نیست، هرچه گرد است لزوماً گردو نیست و عقل مردم هم نباید تنها به چشم شان باشد.

 

مطلب زیر به برخی جنبه های ناخواسته پیش داوری اشاره دارد:

  

                                        _______________________________ 

 

پیش داوری و پیامدهای روانی آن 
  
پیش داوری، قضاوت زودهنگام ذهنی یا عاطفی نسبت به یک موضوع یا یک فرد است که معمولاً قبل از جمع آوری کامل و بررسی دقیق اطلاعات از آن زمینه پدید می آید. در واقع پیش داوری براساس منطق و واقعیت نیست بلکه براساس هوس ها و فرضیه هایی است که شخص در ذهن خود دارد. این موضوع باعث بروز مشکلاتی بویژه در ارتباط با دیگران خواهد شد. یکی از مشکلاتی که افراد (به عنوان مثال زوجین) در ارتباط با یکدیگر تجربه می کنند همین قضاوت های ذهنی است. در بسیاری از موارد افراد تلاش می کنند قبل از اینکه سخنان فرد مقابل تمام شود جواب ها و پاسخ هایی را در ذهن آماده کنند که این موضوع یک پاسخ ارتباطی بزرگ محسوب می شود. اگر پیش داوری نوعی نگرش باشد و تبدیل به یک عادت ذهنی شود بدیهی است که رفتار فرد همراه با تحقیر، همدلی پایین و عدم درک دنیای ذهنی فرد مقابل خواهد بود.
 
بخش عمده ای از پیش داوری ها به صورت ناآگاهانه انجام می شود و در فرضیات قالبی روزمره در مورد سایرین نمود پیدا می کند. این تعمیم ها رفتار ما را تحت تأثیر قرار می دهند و موجب می شوند که در مورد بخش های مختلف اجتماع تبعیض قائل شویم و نتوانیم ارتباط مؤثر و مفید با آنان برقرار کنیم. ما غالباً حقایق را به غلط تفسیر می کنیم که نه تنها به دلیل بدبینی یا تنفر بلکه گاهی به این دلیل که در اغلب موارد این کار آسانتر و در دسترس تر از درک تفاوت ها و توجه برای کسب اطلاعات کامل در آن زمینه است.
 
در ابتدا ممکن است فکر کنیم که « زنان عاطفی تر از مردان اند» یا به هیچ مرد و زنی نمی توان اعتماد کرد و یا قوم خاصی را ساده لوح یا خسیس فرض کنیم. این فرض ها و بیانات مبتنی بر پیش داوری و اطلاعات ناقص است و باعث درک غیر واقع بینانه از موقعیت و تصمیم گیری نادرست خواهد شد.
 
جهان اطراف ما مجموعه ای بسیار پیچیده است و لذا یک راه آسان برای معنا دادن به آن، قرار دادن اشیاء و افراد در قالب های از پیش تعیین شده است. در واقع ما به جای تلاش برای ادراک واقعی از موقعیت و درک درست از دیگران و سخنان آنها، سعی در قضاوت داریم و این کار سبب دور شدن از یکدیگر و فاصله عاطفی و احساسی خواهد بود.  
 
پیامدهای پرهیز از پیش داوری افزایش سازگاری 
 
کسانی که از قضاوت های ذهنی پرهیز می کنند از نظر هیجانی و ذهنی دارای انعطاف بیشتری هستند و این افراد در مواجهه با موقعیت های مختلف می توانند سازگاری بیشتری داشته باشند. تصمیم گیری درست و اتخاذ تصمیم مناسب، مستلزم اطلاعات درست و درک واقع بینانه از موقعیت و سخنان فرد مقابل است. پرهیز از پیش داوری باعث می شود با درک درست از موقعیت ها واکنش مناسب و تصمیم مناسبی را اتخاذ نماییم. افرادی که قضاوت های کمی دارند، از بهداشت روانی سلامت تر و آرامش فکری بیشتری در زندگی برخوردار هستند. این افراد دارای نظم و آرامش فکری هستند در حالی که قضاوت های گسترده در مورد دیگران یک سم مهلک برای ذهن محسوب می شود و آرامش فرد را به مخاطره می اندازد.
 
عاقبت اندیشی، تقویت روحیه مثبت گرایی و تفکر مثبت داشتن از زندگی یکی از ضروریات و پایه های اساسی حفظ بهداشت روانی است. افرادی که پیش داوری های مختلفی در مورد دیگران و موقعیت ها دارند چون از تفکرات قالبی استفاده می کنند و غالباً همراه با نگرش های منفی است باعث می شود تا روحیه بدبینی و تفکر منفی بوجود آید که تفکر منفی بهداشت روانی فرد را به خطر انداخته و رفتارهای هوشمندانه را تضعیف می کند. هوش هیجانی بالاتر تحقیقات و پژوهش ها نشان دهنده این موضوع است که افراد دارای هوش هیجانی بالا افرادی مثبت اندیش، انعطاف پذیر، مسئولیت پذیر و دارای قدرت همدلی بالا هستند، به این معنی که این افراد می توانند دیدگاه و سخنان فرد مقابل را به طور واقع بینانه ای درک کنند و در ارتباط اجتماعی قوی تر عمل کنند.
 
روابط اجتماعی بهتر افرادی که در شرایط دشوار و نامناسب می توانند رابطه خود را با همسر یا دوستان حفظ کنند به این دلیل است که آنها در مجموع افراد مقابل را مثبت ارزیابی می کنند. رمز موفقیت در ارتباطات اجتماعی این است که بدون پیش داوری سعی در تقویت و تحکیم نگرش مثبت نسبت به سایرین کنیم و این نوع طرز تلقی باعث توسعه روابط اجتماعی خواهد شد. عزت نفس سالم تر اینکه فرد چه احساسی در مورد خودش دارد و در مقابل ناکامی ها و شکست ها چه احساس و ارزیابی عاطفی در مورد خودش خواهد داشت به الگوهای فکری وابسته است. اگر شخصی عادت به پیش داوری در مورد دیگران داشته باشد معمولاً در مورد خویشتن نیز همین رفتار را خواهد داشت. به عنوان مثال افرادی قبل از انجام کاری در ذهن خودشان، خود را شکست خورده تلقی می کنند و با جملاتی از قبیل« من نمی توانم» « من شکست خواهم خورد» و ... در مورد خود پیش داوری های منفی دارند در حالیکه افراد با عزت نفس بالا از پیش داوری و خود سرزنشی در موقعیت های مختلف پرهیز می کنند.
 
به طور کلی هریک از ما برای حفظ آرامش خویش و تصمیم گیری بهتر باید با تعصب و پیش داوری  
مقابله کنیم. این موضوع نیاز به تلاش و تمرین دارد تا بتوانیم الگوها و عادات ذهنی پایدار را که باعث شده اند ذهن ما همانند یک دادگاه سیار همواره در مورد رفتار و عملکرد دیگران قضاوت کند ضعیف و الگوها و عادات مثبتی را جایگزین نمائیم که منشاء پیشرفت، رشد و ارتباط مطلوب با دیگران باشد، به همین خاطر همواره تلاش کنید در موقعیت های مختلف بویژه در ارتباط با انسانها سؤالات زیر را درباره ارزش ها و نگرش های خود مطرح نمایید:
 
آیا این نگرش صحیح است؟ 
آیا به تمام حقایق آن دسترسی داریم؟ 
آیا در حال تعمیم دادن آن هستم؟ 
آیا به جای تمرکز بر کل سخنان فرد یا خود شخص بر یک مورد منفی تمرکز کرده ام؟  
این طرز تفکر باعث ایجاد آرامش و تقویت روابط اجتماعی می شود؟
 
بررسی نگرش در ارزش ها با استفاده از سؤالات فوق، گام بلندی در جهت آگاهی از تعصبات و در نتیجه چالش با پیش داوری ها است.
 
منبع:جوانان امروز، شماره 2125 
 
 

هفته ها: 7 روز،7 رنگ، 7 آسمان ...

 

چرا برخی عددها این اندازه اهمیت یافته اند؟ آیا صرفاً یک عادت ذهنی دیرین مطرح است یا واقعاً برخی عددها بیشتر از قدر مطلق ریاضی شان اهمیت دارند که با افسانه ها در آمیخته اند؟

 

عدد هفت و عدد چهل از جمله اعداد ویژه اند و هفته ها و چله ها مقیاس های خاصی برای سنجش گذشت زمان یا گاهشماری هستند. این موضوع در فرهنگ ایران و سایر کشورها نمودهای متعددی دارد: 

هفت روز، هفت رنگ، هفت آسمان، هفت سین، هفت گنبد، هفت اقلیم ...  

چهل هفته (دوره نخست زندگی یا دوره جنینی)، چله نشینی، چله بزرگ و چله کوچک ...

  

مطلب جالب زیر در این باره، از وب سایت دکتر الهی قمشه ای است: 

http://www.drelahighomshei.com/persian/7_dooms.asp   

 

________________________________________________ 

 

هفت رنگ است به ز هفت اورنگ

نیــست بالاتــر از سیــاهی رنگ

 

هفت روز هفته

 

رنگها, ستارگان و معانی رمزی و عرفانی آنها یکی از پنج گنج حکیم نظامی گنجوی مثنوی (هفت پیکر) یا هفت گنبد است که بر گرد ماجراهای بهرام گور می گردد. از آن ماجراهای شیرین یکی این است که بهرام هفت عروس از پادشاهان هفت اقلیم به خانه می آورد و مهندسی شیده نام و خورشید رای هفت عمارت بدیع با هفت گنبد رنگین به رنگهای سیارگان هفتگانه برای او بنا می کند و بهرام آن عروسان نوخاسته را هر یک به تناسب رنگ رخسار در یکی از آن هفت گنبد می نشاند و هر روز هفته را که نزد پیشینیان هر یک به سیاره ای تعلق دارد با یکی از آن نو عروسان به عیش و نشاط می گذراند.

 

روز شنبه منسوب به ستاره کیوان (یا زحل) و رنگش سیاه است. روز یکشنبه از آن خورشید است  و رنگ زرد و زرین است. دوشنبه روز ماه است که رنگ اصلیش را سبز می دانستند. سه شنبه روز بهرام یا مریخ است که جامه سرخ بر تن دارد. چهارشنبه روز سود و سودا و دکان و بازار است و به عطارد(یا تیر), که دبیر آسمان است و رنگش فیروزه است, تعلق دارد. پنجشنبه روز سعادت و منسوب به مشتری است و رنگ آن صندل گون است و روز جمعه از آن زهره خنیاگر است که چون الماس به رنگ سفید در آسمان می درخشد.

 

بدین سان این هفت گنبد از سیاه تا سفید همه رنگها و از کیوان تا زهره همه سیارگان و از شنبه تا جمعه همه زمان ها را در بر می گیرند و به زبان رمز تمامی قصه آفرینش را از سیاه که رمزی از اسم باطن یا مقام ذات الهی و خلوت ابدی شاهد هستی با خویش است چنان که شیخ محمود شبستری گفت:

 

سیاهی گر ببینی نور ذات است      به تاریکی درون آب حیات است

 

تا سفید که ظهور کامل همه رنگ ها و تجلی اسم ظاهر از اسمای حسنای الهی است, باز می گویند: سیاه همه رنگها را در خود نهفته است و هیچیک را باز نمی تابد, از این رو رمز سکوت مطلق و مقام لا اسم و لا رسم یا عنقای مغرب ( شهریار در پرده) و امثال این گونه تعبیرات است و سفید همه رنگها را باز می تابد و چون روز همه را آشکار می کند و رمز جمال الهی است که نور آسمان و زمین است و به هر طرف رو کنند چهره اوست.

 

رنگها و ستارگان روزهای هفته در فرهنگ غرب نیز کم و بیش با آنچه نظامی در هفت پیکر آورده هم آهنگ است. از جمله در زبان انگلیسی شنبه را Saturday گویند یعنی روز زحل و رنگ آن به همین مناسبت سیاه است زیرا رنگ زحل در آسمان کمی به سیاهی می زند.

 

در اساطیر یونان زحل که نامش Chronos یعنی زمان است, پدر خدایان یونانی است که فرزندانش ژوپیتر و دیگران او را از آسمان راندند و او به زمین آمد در روم (ایتالیا) مهمان پادشاهی به نام ژانوس شد و هزار سال نزد او زیست و در این هزار سال که دوران طلایی نامیده شده است به یمن قدوم زحل, مرگ, و بیماری و پیری و زشتی و قحطی و غیره وجود نداشت و پیوسته همه چیز بر وفق مراد بود و هنوز در ایتالیا جشنی بر پا می شود به نام Satunalia یعنی جشن زحل و نام ژانویه از همان ژانوس گرفته شده است.

 

روز یکشنبه را Sunday می گویند یعنی روز خورشید و با آنکه اکنون تعطیل است اما در فرهنگهای انگلیسی از آن به عنوان روز اول هفته یاد می کنند, چنانچه ما نیز در فارسی (یک) شنبه می گوییم. گویی شنبه شماره صفر هفته است که هنوز آفرینش شروع نشده و با طلوع خورشید که همان تجلی نور الهی است آفرینش در روز یکشنبه آغاز شده و روز یکشنبه اولین روز آفرینش و همچنین اولین روز هفته است.

 

روز دوشنبه را Monday گویند که منسوب به ماه و رنگ آن سبز است زیرا در هیات قدیم رنگ اصلی ماه را سبز می دانستند و در زبان انگلیسی نیز چنین است که رنگ ماه سبز است و گاهی از آن به حسادت یاد می کنند و رنگ غول حسادت نیز سبز است. و در زبان انگلیسی اصطلاح Green with envy بمعنی سبز شده از حسادت, رایج است. این روز به زن تعلق دارد زیرا ماه زن است و ارتباط ویژهای با زنان دارد از جمله آنکه مظهر نور الهی است و در غیبت خورشید رسالت او  رساندن نور خورشید به جهان است و زن به علت بلندی مقام و اینکه نگاهش به سوی خورشید است این رسالت را می تواند انجام دهد.

 

روز سه شنبه را Tuesday گویند یعنی روز Tues که نام یکی از خدایان است معادل با مارس یا مریخ و رنگ آن قرمز است. این روز به مردان تعلق دارد که عاشقند و سرخ رنگ عشق است و روز قربانی و جان فشانی در راه معشوق.

 

چهارشنبه را Wednesday گویند که روز Oden یکی دیگر از خدایان اساطیری است که آن نیز برابر با Mercury یعنی عطارد است و رنگ آن فیروزه ای است و روز تجارت و سود و سودا است. از همین لغت کلمه Merchant به معنی بازرگان و Mercantile به معنی تجاری آمده است یعنی مربوط به مرکوری یا عطارد که دبیر فلک است و دانش دنیوی نزد اوست.

 

روز پنجشنبه را Thursday خوانند یعنی روز متعلق به Thor که باز از خدایان ژرمنی است و معادل با ژوپیتر یا زئوس در فرهنگ روم و یونان و معادل مشتری یا برجیس در فرهنگ ماست و روز سعادت است.

 

پنجشنبه که هست روزی خوب                  در سعادت به مشتری منسوب (هفت پیکر)

 

و بالاخره روز جمعه یا آدینه را Friday گویند که بعضی گفته اند به معنی روز آسایش و رهایی از کار و فعالیت است و بعضی گفته اند روز درخشندگی و سپیدی است و متعلق به ستاره زهره یا ونوس یا آفرودیت است که رنگش در آسمان به سپیدی می زند.

 

اگر ما نیز چون بهرام هفت روز هفته را در صحبت یکی از هفت عروس هفت اقلیم هنر یعنی شعر, نمایشنامه, موسیقی, نقاشی, معماری, مجسمه سازی و سینما که هنر هفتم نامیده شده است بگذرانیم و حکایتی از او بشنویم و به تعبیر دیگر هر روز هفته را با یکی از تجلیات جمال و جلال الهی سر کنیم همه روزها مبارک و روز اقبال و سعادت خواهد بود.

 

حسین محی الدین الهی قمشه ای 

 

  

 

پایان سرزمین خاکیان و آغاز اقیانوسها

 

  

زین آتش نهفته که در سینه من است     خورشید شعله‌ای است که در آسمان گرفت

 

با تشکر فراوان از دوست عزیزی که متن زیر را فرستاده:

 

           ... تا بود چنین بود: حرکتی‌ و جنبشی آغاز می‌شد و موجی را به راه می‌انداخت. موج‌ها از دوردستها تا ساحل اوج می‌گرفتند و بازی‌های موج و طوفان بر صخره‌های سرسخت ساحل دیدنی بودند. از وقتی که قدیمی‌ترین نسل‌های مسافران به یاد می‌آوردند، اقیانوس کهن‌سال و ساحل پرموج‌اش اینگونه بود: غوغای موج‌ها در اوج بی‌قراری، سرسختی صخره‌ها و استقرار و ماندگاری، و چرخه‌ی دوباره‌ی آرامش و آفتاب و طوفان و امواج. و همه نسل‌های مسافران همین‌گونه تجربه داشتند: روزها و شبها از پس یکدیگر؛ نسلها و عصرها در پی همدیگر. 

 

و بسا روزها در این ساحل، زمزمه موج‌ها و نسیم‌ها داستان‌های آفرینش را در گوشم نجوا کرده‌بودند: داستان‌ آسمان و زمین را، داستان سرزمین‌های آن سوی دریاها و ژرفای اقیانوس‌ها را، آن سوی زمان و فضای بیکرانه را، آن سوی همه چیز را ... و در سکوت به همه آنها اندیشیده بودم؛ پس از بسی سخت‌کوشی برای اختراع و تکامل زبان‌ها از نو به زبان سکوت رسیده‌بودم و در سکوت با همه جهانیان و کیهانیان سخن گفته‌بودم ... و دوباره تا بود چنان بود: اقیانوس بود و موج‌هایش که پیاپی بر ساحل می‌کوفتند و باد ولگردی که پیوسته از آن سوی دریاها می‌وزید با آن زبان شگفت و غریب‌اش ... و هنگامی که به ستاره‌های فروزان در اقیانوس ژرف فضا خیره می‌ماندم باز همان زبان شگفت و غریب به سخن در می‌آمد. بدون تردید گذشتگان و آیندگان با من سخنی داشتند. مردمان سرزمین‌ها و زمان‌های دوردست برایم داستانی داشتند. و من نیز با آنان سخن‌ها و داستان‌ها داشتم؛  

 

و در پایان هر روز وقتی از ساحل به خانه باز می‌گشتیم، در راه درنگ می‌کردم و پشت سر را نگاهی دوباره می‌انداختم و در افق‌های دور در غروب خورشید در آن همه اعجاز رنگها و ظرافتها خیره می‌ماندم ... غروب ما طلوع آنها بود و طلوع ما غروب آنها ... و هرگاه به پایان سرزمینی آشنا می رسیدم باز اقیانوسی تازه آغاز میشد؛ هرچه افق‌های تازه در برابرم گشوده می‌شد ناشناخته‌ها افزون‌تر می‌شدند و تکامل همه‌سویه پنجره‌های بیشتری را می‌گشود ...

 

اما از روزی که چهره فریبای زندگی افسون‌ام کرده‌بود، دیگر اصالت همه اصل‌ها را از یاد برده‌ و در اوج ساده‌دلی به رسم خوشایند زندگی دل‌ سپرده‌‌بودم؛ از وقتی که گنجینه‌های دانش و فرهنگ بشری و بیش از همه فرهنگ و تمدن ایران به من شادی و امید و ثروت بخشیده‌بود، یک دنیا سخن در گلو داشته ام، و یک جهان احساس قلبم را درهم فشرده و ‌می فشرد ... اگر بازنگویم و ننویسم دق می‌کنم. "مرغ تسبیح‌گوی و آدمی خاموش؟" ... با همه تاب و توان‌ام با سمفونی آفرینش همراه می‌شوم و با همه سخن‌سرایان جهان در ستایش شادی می‌نویسم ... آتش است این بانگ نای و نیست باد، هر که این آتش ندارد نیست باد. اشتیاق بی‌پایان برای درک هرچه روشن‌تر جهان برون و گرفتاری‌ پیوسته ذهن‌ در جهان درون ... یک عمر با اینها زیستن و بار هستی را بر دل کشیدن ... مگر می‌شود همه را به سکوت برگزار کرد و سخنی نگفت؟

           

           سالها است که احساسی شگفت و شورانگیز در جان و روان من جریان دارد. هر که شراری از آتش در نیستان جان‌اش افتاده‌‌باشد، خوب می‌داند که این احساس گفتنی و نوشتنی و شکیب‌آوردنی نیست. اگر اختراع بزرگ انسان (یعنی زبان) و زبان و ادب پارسی توان بازگویی این احساس شورانگیز را نداشته‌باشد، پس زبان را چه سود؟ هر آتشی شعله‌ و نور و دود و خاکستری دارد. اگر هفت سده است که پارسی‌گویان و غیرپارسی‌زبانان سعدی و مولوی می‌خوانند، اینها همان خاکستری است که از "آتش در نیستان" برجای مانده‌است. به واسطه نوشته‌های برجامانده ‌است که در باره روز و روزگار آن فرزانگان یگانه سخن گفته و می‌گوییم (از اثر پی به مؤثر می‌بریم). اما که می‌داند که در ورای واژه‌ها حقیقتاً بر سر نای ببریده از نیستان چه آمده‌است؟ هم برای درک بهتر چگونگی این شوروشوق و هم برای بازگویی سرگذشت‌‌ها و سرنوشت‌ها نوشتنی باید بایسته و پیراسته.  

 

 

  

بستر مناسب برای کار و تولید و صادرات

 

 

 

رونق کار و تولید و صادرات: پیش نیازها و بستر مناسب   

فضای مناسب کسب و کار، ساز و کار بازار، و فرهنگ درستکاری 

 

مفاهیم اقتصادی و اجتماعی پیچیده تر از آنند که در آغاز به نظر می آیند 

 

از شعار تا عمل راه درازی است؛ مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید 

کار اشخاص با نتایج عینی در زمان معین ارزیابی میشود نه با سخنهای بدون پشتوانه عملی و بدون قید زمان

محصولات با ارزش و مورد تقاضای بازار و  آثار کیفی ماندگار بهترین معرف افراد هستند 

نویسندگان و هنرمندان توانا با آثار کاربردی و قابل انتشار در فضای ملی و بین المللی شناخته میشوند. هر کشوری با فرآورده های صنعتی و فرهنگی اش به جهانیان معرفی می شود 

 

خلق ثروت یعنی تولید ارزش افزوده سودآور، که به سرمایه گذاری، مدیریت، فناوری پیشرفته، بازاریابی و ... تکیه دارد. اما بستر مناسب اقتصادی، اجتماعی، سیاسی برای تولید سودآور ارزش افزوده و تداوم آن کدام است؟ زبان مشترک میان صنعتگران، کارآفرینان، بازرگانان، اقتصاددانان و سیاستمداران چیست؟ به نظر می رسد همه در کسب قدرت اقتصادی همگرایی داشته باشند:

تولید ارزش افزوده بالا و سودآور و منتج به ارتقاء سطح رفاه ملی و قدرت خرید بین المللی 

خلق ارزش افزوده ای که مجموعه خریداران و فروشندگان و یا عموم مردم از نتایج آن بهره ببرند

 

هرگاه بتوان کالای ارزنده ای ساخت و در بازار به قیمت خوبی فروخت، تولید آن کالا رونق می یابد 

هرگاه این وضعیت برای تولید سودآور انواع کالاها و خدمات فراهم باشد اقتصاد ملی رونق می یابد. تداوم تولید سودآور ارزش افزوده به فضای کسب و کار مناسب، ثبات اقتصادی، و امکان برنامه ریزی میان مدت نیاز دارد. هرچه قدرت رقابتی تولیدکنندگان بالاتر برود امکان خلق ارزش افزوده و ثروت بیشتر فراهم میشود و موقعیت نسبی یک اقتصاد بهبود می یابد

 

در صحنه بین المللی، توان رقابتی و قدرت خرید بین المللی کشورها با ارزش پولی و تنوع صادرات فرآورده های صنعتی آنها سنجیده میشود، نه با صادرات مواد خام و ثروتهای زیرزمینی بدون تولید ارزش افزوده صنعتی. تولید ارزش افزوده و فروش سودآور محصولات صنعتی در بازارهای جهانی به عوامل متعددی بستگی دارد، از جمله: هزینه تولید (یا سطح قیمتهای داخلی)، کیفیت کالای تولیدی (نوع فناوری تولید)، عرضه و تقاضای جهانی کالا، سطح قیمت جهانی کالای مشابه تولیدی دیگر کشورها (با توجه به کیفیت، همگن بودن، کالاهای مکمل و جانشین)؛ ... و فضای پیرامونی و تعامل بین المللی ...؛ مقایسه سطح قیمتهای جهانی با قیمتهای داخلی بر مبنای نرخ ارز انجام می شود.  

 

اهمیت دستیابی به هدفهای مشخص و کمی اقتصادی در مدت زمان معین: امروزه کشورهای قابل مقایسه با ایران از لحاظ ظرفیتهای اقتصادی و سیاسی، صحبت از صدها میلیارد دلار صادرات صنعتی می کنند، نه چند میلیارد دلار ناقابل. نمونه بارز آن افزایش سریع ارزش صادرات کره جنوبی و ترکیه است. مسئولان ترکیه اخیراً از تولید ناخالص داخلی یک تریلیون دلاری در چند سال آینده، به عنوان هدف مشخص اقتصادی، سخن گفته اند. ضروری است صاحبنظران اقتصادی و مسئولان سیاسی کشور مرتباً توان دستیابی ایران به هدفهای چشم انداز اقتصادی در افق 1404 را مرور و ارزیابی کنند.   

*****

 

توسعه صادرات، آکیهیتو و تویوتا

 

«آکیهیتو»، یک ژاپنی است که از ژانویه 1989 و پس از درگذشت «امپراتور هیروهیتو» به‌عنوان صدوبیست‌وپنجمین امپراتور ژاپن بر تخت امپراتوری ژاپن نشسته است.  

پیش از خواندن این نوشته، احتمالا شمار اندکی از ایرانیان،  نام این امپراتور را در جایی خوانده بودند. نام این امپراتور سیاسی در دنیای امروز در سایه امپراتوری‌های اقتصادی مثل تویوتا، میتسوبیشی و... کمرنگ و محو است. ایرانی‌ها، مثل همه شهروندان جهان در سرزمین‌های گوناگون، ژاپن را با نام کالاهای آن می‌شناسند. این اتفاقی است که در دهه‌های اخیر برای کره‌جنوبی هم رخ داده و نام سامسونگ، هیوندایی، ال‌جی و... تداعی‌کننده نام کره‌جنوبی است. 


زاد و رشد، دوام و قوام و افزایش رفاه مادی دو کشور یاد شده در نیم قرن گذشته الگوی شمار قابل توجهی از سرزمین‌ها شده و توسعه صادرات به مثابه متغیری سرنوشت‌ساز در دستور کار آنها قرار دارد. «توسعه صادرات» در دنیای امروز دیگر یک انتخاب در برابر الگوی جایگزینی واردات نیست و یک ضرورت تمام عیار به حساب می‌آید.
 

افزایش ثروت ملی، صدور فرهنگ، افزایش اشتغال در داخل، ایجاد اتحاد با سایر سرزمین‌ها و برقراری صلح و آشتی با همسایه‌ها و سایر کشورها از مزیت‌های توسعه صادرات به حساب می‌آیند و رهبران سیاسی کشورها برای دستیابی به این اهداف، راه را برای صادرکنندگان هموار می‌کنند. توسعه صادرات در کشورهایی مثل ترکیه، مالزی، تایلند، فیلیپین، ویتنام، چین، مکزیک، برزیل نیز یک موضوع حیاتی برای افزایش قدرت ملی و افزایش قدرت چانه‌زنی در دنیای امروز شده است. ایران نیز می‌تواند و باید از الگوی ژاپن و کره‌جنوبی استفاده کند و توسعه صادرات را به مثابه استراتژی تغییرناپذیر در دستور کار قرار دهد. این خواسته، اما نیاز به فراهم شدن چند عامل دارد. عامل اول در حوزه سیاسی و پدیدار شدن اراده سیاسی در جامعه ایرانی است. به این معنی که در تصمیم‌گیری‌های مربوط به توسعه صادرات، علاقه و خواسته‌های سیاسی در مناسبات با سرزمین‌های دیگر باید جایش را به متغیرهای اقتصادی بدهد و نقش تعیین‌کننده از حوزه سیاست به حوزه کسب و کار محول شود.
 

در حوزه اقتصاد کلان نیز چند عامل باید مهیا باشند که صادرات ایران رشد واقعی و کیفی را تجربه کند. تصحیح سیاست‌های ارزی و دست برداشتن از دخالت در بازار ارز شرط اول است. تا زمانی که قیمت ارز با دستکاری‌های بانک مرکزی تعیین ‌شود و قیمت واقعی آن معلوم نباشد، صادرات شفاف نخواهد بود. انداختن چرخ صادرات در جاده‌ای که قرار است توسط جایزه صادراتی هموار شود، کمکی به گردش شتابان آن نخواهد کرد. مهار نرخ تورم در یک دوره معین و رساندن آن به میانگین نرخ تورم جهانی، شرط دیگر توسعه صادرات است. واقعیت این است که میانگین نرخ تورم جهانی در چند سال گذشته بسیار کمتر از میانگین نرخ تورم داخلی بوده و این تفاوت موجب غیررقابتی شدن صادرات کالاهای ایرانی شده است و تا زمانی که این توازن برقرار نشود، افزایش واقعی و مستمر صادرات، بسیار دشوار و در حد آرزو خواهد بود. توسعه صادرات کار کوچکی نیست که فقط آرزوی آن به عمل منجر شود و نیازمند تحولات ساختاری در بازارهای گوناگون و فراهم شدن بسترهای لازم در داخل است.

 

 

از: محمدصادق جنان‌صفت، روزنامه دنیای اقتصاد شنبه 01-08-1389 

http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=229285