دیدنی ها و نادیدنی ها ـ اهمیت نگاه و چشم دل
ششم تیر 1394
جانمایه هر چیز را باید با چشم دل دید، نه با چشم سر
استواری لفظ و معنی ـ هر بیت شاعران بزرگ پارسی یا هر قطعه و غزل آنها یک بیانیه به نظر می رسد. بیانیه ای تمام عیار که موضع و نظریه و ارزشهای شاعر را به زیبایی و شیوایی بیان می کند. می توان صدها مثال در این زمینه ارائه داد که چند نمونه آنها در زیر می آید:
دل هر ذره را که بشکافی، آفتابیش در میان بینی (هاتف اصفهانی)
توانا بود هر که دانا بود، ز دانش دل پیر برنا بود
خرد افسر شهریاران بود، خرد زیور نامداران بود (فردوسی)
ای نام تو بهترین سرآغاز، بی نام تو نامه کی کنم باز (نظامی)
هر گلی نو که در جهان آید، ما به عشق اش هزار دستانیم
تو به سیمای شخص می نگری، ما در آثار صنع حیرانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند، ما تماشا کنان بستانیم (سعدی)
روزها فکر من این است و همه شب سخنم، که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود، به کجا می روم آخر ننمایی وطنم (مولوی)
... که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین، نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است
تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر، ندانمت که در این دامگه چه افتاده است (حافظ)
موسیقی کلام و انتقال بین نسلی فرهنگ ـ اما کار بزرگ شاعران پارسی این است که اندیشه های ژرف را چنان استادانه در موسیقی کلام شاعرانه ریخته اند که انتقال فرهنگ بالنده ایران را از نسلی به نسل دیگر آسان ساخته اند. یعنی نه تنها کتابخوانان حرفه ای بلکه همه اقشار جامعه بهترین اببات را در حافظه دارند و بسیاری از ابیات زبانزد و ضرب المثل شده اند
همگرایی سخن سرایان جهان با سخن سرایان ایران ـ اما ادای احترام ما تنها نسبت به بزرگان سخن پارسی نیست. صرف نظر از تاریخ و جغرافی و ملیت نویسنده و گوینده، هرجا که در آثار بزرگان جهان سخن و اندیشه زیبایی بیابیم ستاینده و رواج دهنده آنیم. اتفاقاً همگرایی بسیار جالبی میان اندیشه های بزرگان ملت ها در سراسر تاریخ و جغرافی وجود دارد: مثلاً در همه فرهنگها و زبانها ضرورت دیدن با چشم دل مورد تأکید و فراتر از دیدن با چشم سر و حتی فراتر از تحلیل عقلی است. در این زمینه، به تشابه مفهوم یک بیت هاتف اصفهانی و جمله ای از نویسنده فرانسوی، "آنتوان سنت اگزوپری"، توجه نمایید:
چشم دل باز کن که جان بینی، آنچه نادیدنی است آن بینی (بیتی از ترجیع بند مشهور هاتف)
اکنون این جمله "سنت اگزوپری"، از کتاب شازده کوچولو، و ترجمه آن را نگاه کنید
ترجیع بند هاتف اصفهانی
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لا اله الا هو
ای فدای تو هم دل و هم جان
http://www.irafta.com/showpoem.aspx?id=20508
ثروت و ثروت آفرینی ـ نگرش ارزشی
دوم تیر ماه 1394
هرآنچه ستایش توانگران است [همان] نکوهش درویشان است.
کوشا باشید تا آبادان باشید ...
که کاهلی شاگرد بدبختی است
از قابوسنامه
شیوه نگرش ما به جهان و ارزشهای ما، و از جمله تلقی ما از مفاهیم ثروت و ثروت آفرینی و مال دنیا، تعیین کننده اند. به همین لحاظ بازنگری در شیوه نگرش ما به مفاهیم ارزشی و بویژه آزمون واقعی نظریه هامان و مصادیق عینی مدل های فکری مان و درک تناقض های رفتاری و فکری مان بسیار مهم اند. هر آدم عاقلی هم خدا را می خواهد هم خرما را، تا جایی که این دو مفهوم عام (معنویت و مادی گرایی یا دنیا و آخرت) با هم سازگاری دارند. برخی آدمها از ثروت و توانگری بدگویی می کنند در حالی که انتظار دارند ثروتمندان و توانگران مشکلات جامعه را حل کنند و خود نیز در آرزوی ثروت اند. ثروت و آبادانی و توسعه اقتصادی نه تنها تضادی با خیرخواهی و نوع دوستی و دستگیری از درویشان ندارند بلکه از بهترین گزینه ها برای اعتلای ارزشهای انسانی هم هستند.
هیچ جامعه ای بدون ساماندهی درست فقر و ستم به سعادت نمی رسد. اما ثروتی را هم که وجود ندارد نمی توان میان فقرا تقسیم کرد و شعار فقرزدایی داد. برای سخت کوشان پرتلاش و کاهلان سایه نشین هم نمی توان نسخه یکسان و سهم مساوی از ثروت تجویز کرد. تأمین هزینه های عمومی هر جامعه ای هم که از محل مالیاتها و توزیع مجدد آنها است در درجه اول به تولید و ثروت آفرینی کارآفرینان و تلاشگران بستگی دارد.
آنچه مورد نکوهش عموم مردم است ثروت اندوزی از راه های غیرانسانی و بدون سعی و تلاش و پایمال کردن حقوق دیگران است. اما ثروت آفرینی از راه مشروع با سخت کوشی و تلاش صادقانه یک ارزش جهانی است و ارزش اعتقادی هم دارد: "لیس للانسان الا ما سعی" یعنی دستمایه انسان حاصل دسترنج و تلاش خود اوست. یعنی برکت نتیجه حرکت است. تا حرکت و ابتکار عملی به خرج ندهیم عوامل زمینی و فرازمینی دست به کار نمی شوند که برکتی فراهم شود و اتفاقات خوشایند و معجزه آسا روی دهد. درختان تناور همه آبادی ها حاصل بذرها و نهال هایی هستند که زمانی به دست نیکوکاران کاشته و مراقبت شده اند.
وقتی برخورداری از امکانات و فراوانی نعمت را خوب و حق هر انسان سخت کوش بدانیم، برای ایجاد امکانات خوب و تولید کالاهای مرغوب یا قدرت خرید آنها تلاش می کنیم. بارزترین ویژگی بهشت خیر و برکت و فراوانی نعمت ها و نشانه های آفریدگار بلندمرتبه است
با این مقدمه که جای بحث و اندیشه بسیار دارد و شیوه قرائت ما از مفاهیم ثروت و مال دنیا و مانند آنها را به چالش می کشد، مطلب زیر را در باره شیوه نگرش ثروتمندان و غیرثروتمندان می خوانیم:
شیوه نگرش ثروتمندا ن و انسان های معمولی یکسان نیست تا جایی که حتی ممکن است نگاه این دو قشر به موضوعاتی یکسان مانند تحصیل و یا پول متفاوت باشد. وبسایت اقتصادی بیزنس اینسایدر فهرستی از تفاوت ها در شیوه نگرش ثروتمندان و افرادی که وضع مالی چندان مناسبی ندارند را تهیه کرده است:
1- انسان های معمولی فکر میکنند که پول منشا شر است در حالی که ثروتمندان فقر را منشا شر میدانند. دقیقا به همین خاطر است که در اقشار کم درآمد ثروتمند شدن با نوعی احساس شرم همراه است. اما طبقه ثروتمند می دانند که هرچند پول شادی کسی را تضمین نمیکند اما زندگی را راحت تر میکند.
2- انسان های معمولی فکر میکنند که خودخواهی [توجه به خود] یک ایراد است در حالی که ثروتمندان خودخواهی را ارج می نهند. ثروتمندان تلاش می کنند تا شاد زندگی کنند و تظاهر به نجات دادن دنیا نمی کنند. اما اقشار کم درآمد این نوع رفتار را پسندیده نمی دانند. آن ها این حقیقت را نادیده می گیرند که اگر شما به خودتان توجه نکنید، در موقعیتی قرار نخواهید گرفت که بتوانید به دیگران نیز کمک کنید.
3- افراد معمولی در بیشتر مواقع منتظر رخ دادن معجزه هستند در حالی که ثروتمندان می دانند بدون سعی و تلاش نتیجه ای حاصل نمی شود. ذهن اقشار کم درآمد به اصطلاح "لاتاری گونه" [منتظر بخت و اقبال] است به این معنی که همواره امیدوارند تا شماره ای که توسط آن ها خریداری شده برنده میلیون ها دلار شود و یا منتظرند که قوانین دولتی باعث افزایش حقوق بازنشستگی آن ها شود. اما به ندرت می توان ثروتمندی را در صف خرید بلیت بخت آزمایی دید. آن ها ترجیح می دهند وقت خود را به حل مسایل کاری اختصاص دهند.
4- افراد معمولی فکر می کنند که راه ثروتمند شدن [لزوما] طی کردن مراحل تحصیلی است در حالی که ثروتمندان معتقدند آنچه انسان را ثروتمند می کند برخورداری از دانشی منحصر به فرد است. به همین خاطر است که بسیاری از افراد متعلق به اقشار کم درآمد مدارک تحصیلی را یکی پس از دیگری کسب می کنند در حالی که یک فرد ثروتمند با کسب تخصص در یک موضوع خاص ثروت قابل توجهی بدست می آورد.
5- افراد معمولی همواره در یاد روزهای خوب گذشته به سر می برند در حالی که ثروتمندان مشغول رویا پردازی در مورد آینده هستند. میلیونرهای خود ساخته به این خاطر ثروتمند شده اند که دست از رویاپردازی و دنبال کردن اهدافشان بر نداشته اند. افرادی که فکر می کنند بهترین روزهای زندگی را پشت سر گذاشته اند، بعید است که بتوانند آینده درخشانی را برای خود بسازند.
6- افراد معمولی از راهی پول در می آورند که چندان علاقه ای به آن ندارند در حالی که ثروتمندان از کارهایی که برایشان لذت بخش است به کسب درآمد می پردازند. گاهی به نظر می آید که افراد ثروتمند همواره مشغول کارکردن هستند اما موضوع این است که آن ها همان کاری را انجام می دهند که از آن لذت می برند، در حالی که افراد معمولی اینگونه آموخته اند که باید تلاش کنند تا شغلی که حتی دوست ندارند را بیابند و از طریق آن درآمد کسب کنند.
7- روانشناسان معمولا به افراد توصیه می کنند که اهدافی معمولی را برای خود برگزینند تا بتوانند آن ها را تحقق ببخشند و احساس ناامیدی نکنند. اما حقیقت این است که کمتر کسی بدون برخورداری از "آرزوهای بزرگ" میتواند ثروتمند شود.
8- افراد معمولی فکر میکنند شما باید کار خاصی انجام دهید تا ثروتمند شوید در حالی که به نظر ثروتمندان شما باید آدم خاصی باشید تا ثروتمند شوید.
منبع خبرآنلاین:
http://www.khabaronline.ir/detail/406476
اول تیر ماه 1394
ذهن خلاق به تنهایی برای خلق شاهکار و موفقیت کافی نیست.
ارنست همینگوی، نویسنده کتاب هایی مانند "وداع با اسلحه" و "پیرمرد و دریا"، هر روز صبح زود از خواب بلند می شد و در زودترین زمان ممکن کار نویسندگی را آغاز می کرد. او در باره عادت کارکردنش می نویسد: "وقتی باید برای نوشتن یک کتاب یا یک داستان کار کنم، هر روز صبح درست پس از طلوع آفتاب مشغول به کار می شوم. در آن زمان هیچ کس نیست که حواس شما را پرت کند، هوا خنک و یا سرد است و هنگامی که شروع به نوشتن می کنید گرم می شوید." میسون کری که کتابی درباره عادت های روزمره هنرمندان نوشته می نویسد که مهم ترین نکته ای که برای بهره وری می توان از همینگوی آموخت این است که او هر روز ابتدا سخت ترین کار را انجام می داد و سپس به دیگر امور می پرداخت. به اعتقاد او "تنها درسی که باید همواره به آن عمل کنید این است که مهم ترین کارها را ابتدا انجام بدهید. هرچند ساده به نظر می رسد اما کمتر کسی به آن عمل می کند. البته همینگوی در حرفه نویسندگی از این شیوه بهره برد و به یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ تبدیل شد."
اما چرا این شیوه تا این حد مفید است؟ در واقع بیشتر افراد تصور می کنند که بهره وری به معنی انجام دادن بیشترین کارها طی یک روز است اما بهره وری به این معنی است که بتوانید به طور منظم کارهای مهم تر را به انجام برسانید. فرقی هم نمی کند که به چه کاری مشغولید، در هر کاری تنها امور معدودی وجود دارند که می توان از آن ها به عنوان امور مهم یاد کرد. به بیان دیگر، بهره وری نه به معنی انجام بیشترین کارها با بیشترین سرعت بلکه به معنی انجام تعداد کمی کار با سرعتی معمولی اما ثابت است. اگر انجام امور مهم را به زمان دیگری موکول کنید و از کارهایی نه چندان با اهمیت آغاز کنید آنگاه ممکن است انجام امور حاشیه ای باعث شوند که هرگز وقتی برای انجام امور مهم بدست نیاورید و یا اینکه انرژی کافی را به آن ها اختصاص ندهید به خصوص که در طول روز معمولا رخدادهایی پیش بینی نشده نیز تمرکز شما را به هم می زنند و باعث اتلاف انرژی و زمان می شوند. همچنین ذهن انسان به طور ناخودآگاه از پروژه های ناتمام احساس نارضایتی می کند و به همین خاطر به آینده موکول کردن اموری که برای شما اهمیت دارند باعث ایجاد تنش و استرس درونی می شود اما اگر آن کارها را به سرانجام برسانید می توانید با آرامش ذهنی بیشتری به کارهای نه چندان با اهمیت بپردازید.
حداقل این بار که از خواندن یکی از داستان های همینگوی لذت می برید، این نکته را به خاطر داشته باشید که این شاهکارها تنها به خاطر یک ذهن خلاق به وجود نیامده اند بلکه در کنار آن یک برنامه کاری منظم و سختگیرانه وجود داشته است.
منبع خبرآنلاین
http://www.khabaronline.ir/detail/410158/Economy/world-economy
آیین دوستی و مردم داری ـ رفتار و روابط اجتماعی
سی ویژگی دوستی از نگاه دکتر سریع القلم
27 خرداد 1394
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
درخت دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
جهان درون ذهنی و فردی ما هر چه باشد سراسر با جهان برون ذهنی و اجتماعی درآمیخته و در هم تنیده است و گل سرسبد جهان برون ذهنی ما انسان های دیگر و بویژه دوستان و دوستان عزیز ما هستند. بدون دیگران و روابط اجتماعی خوب زندگی انسان تقریباً تعطیل است. آرزوی دیرین بشر جهانی است با صلح پایدار و دوستی های واقعی و کنشها و واکنشهای انسانی بر پایه مکارم اخلاق (از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست)، یعنی جهانی به دور از جنگ و درنده خویی و مردم آزاری و شیطان صفتی و استعمار و استثمار و مانند آنها. اما در عمل، با همه پیشرفتهای شگفت انگیز و خیره کننده علمی و صنعتی عصر فضا و عصر الکترونیک، بشر هنوز به لحاظ شایستگی های انسانی و مکارم اخلاق به دوره درخشانی نرسیده، مگر وحشی گری و رفتار حیوانی در عصر الکترونیک با وحشیگری دوره غارنشینی و ماقبل تاریخ فرقی دارد؟ چه بسا وحشیگری دوره غارنشینی و ماقبل تاریخ به مراتب ابعاد کوچکتری داشته است ... هنوز زرنگی های کوته بینانه فردی و قبیله ای و فریب دادن و سلطه جویی در همه سطوح محلی و بین المللی در شمار افتخارات بسیاری از مردم عادی و رهبران آنها تلقی می شود.
شاید جدا کردن خیر و شر از طبیعت این جهان و نوع بشر کاری دشوار و به لحاظ تاریخی بی سابقه باشد. با این همه مصلحان و خیرخواهان نسلهای انسانی همواره بر استقرار خیر و صلح پایدار و درک و تفاهم ژرف در میان همه انسانها و جوامع پافشاری کرده اند. ایرانیان از دیرباز بر این باور بوده اند که "راه در جهان یکی است: راه راستی" (که متمایز است از شعار "راستی بهترین سیاست است"). ادبیات ایران پر است از منابع غنی در این زمینه که کیمیای سعادت، گلستان سعدی، قابوسنامه، جامع السعادات و معراج السعاده نمونه هایی از آنها هستند. بی تردید در ادبیات جهانی و دیگر کشورها هم این موضوع سابقه ای دیرینه دارد. اصطلاحاتی مانند نیروانا یا یوتوپیا (مدینه فاضله) پیشینه سده ها و هزاره ها دارند.
پرسش و پیشنهاد مشخص این است که اگر همه جهانیان در همه عصرها و نسلها چنین آرمان و آرزوی بزرگی داشته اند، پس چرا دست بکار نمی شوند و زمینه های اجرایی و عملیاتی این پروژه را فراهم نمی کنند؟ واقعا معطل چه هستند و دستیابی به این آرمان را می خواهند به کدام زمان موکول کنند؟ چرا مثل مسأله اورژانسی حفاظت از محیط زیست و مدیریت پسماند برای آن ابتکار عمل و کنفرانسهای بین المللی برپا نمی کنند؟ مگر دیگر ملتها و سازمان ملل در سال 2000 از اندیشه "گفتگوی تمدنها" که رئیس جمهور وقت ایران، جناب آقای خاتمی، ارائه داد استقبال نکردند؟ اگر فرض بر این است که تأسیس سازمان ملل و نهادهای بین المللی و منطقه ای در این راستا بوده، جا دارد اندیشمندان و صاحبنظران بیطرف عملکرد و میزان دستیابی آنها به هدفهای مشخص شده در منشور هرکدام را ارزیابی نمایند.
استقرار صلح پایدار و دوستی های ژرف در گرو دانایی و تعقل و نگه داشتن اندازه ها (در دوستی ها و دشمنی ها) و مراقبت و پاسبانی از درخت دوستی و گلهای آن است. ولی بسیاری از مردم نه در دوستی اندازه ها را نگاه می دارند و نه در دشمنی و اینها منشأ گرفتاریها و مشکلات پایدار و گره های ناگشودنی می شود. تاریخ جهان پر است از اینگونه گرفتاریها و گرفتاریهای جدید هم به موجودیها افزوده می شوند. تاریخ شصت هفتاد ساله سازمان ملل نشان می دهد که دهها گرفتاری بین المللی هنوز حل نشده اند و اراده قوی برای حل و فصل عاقلانه و منصفانه آنها وجود ندارد.
اگر دوستی ژرف و صلح پایدار در میان همه انسانها و در سراسر جهان در دسترس نباشد دست کم دوستان قدیمی می توانند با دانایی و خردمندی از درخت دوستی و گلهای آن مراقبت کنند. دکتر سریع القلم فهرستی از الزامات تداوم دوستی ها ارائه داده که خواندنی است و در روزنامه دنیای اقتصاد امروز انتشار یافته. البته این فهرست قابل ویرایش هم هست:
محمود سریعالقلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و نویسنده کتاب «ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ و ﺗﻮﺳﻌﻪﯾﺎﻓﺘﮕﯽ اﯾﺮان» 30 ویژگی یک دوستی مطلوب را اینگونه بیان میکند:
۱- انتظارات خود را به حداقل برساند و اگر میتواند صفر کند.
۲- ضرورتا هر آنچه را که متوجه میشود به زبان نیاورد.
۳- تا اجازه دوست را نداشته باشد، موردی از او را با کسی در میان نگذارد.
۴- از موفقیت او بهطور واقعی خرسند باشد.
۵- فقط «نشنود» بلکه به او گوش کند.
۶- در هیچ شرایطی، پشتسر او صحبت نکند.
۷- با او هم بخندد، هم گریه کند.
۸- مرتب از وجود او و ویژگیهای مثبت او، قدردانی کند.
۹- اگر گلهای از او دارد، مدتها صبر کند تا شرایط مناسب حلوفصل آن فراهم آید.
۱۰- یادداشتی که روی هدیه میگذارد، از خود هدیه مهمتر است.
۱۱- تا میتواند احترام او را در جمع حفظ کند.
۱۲- بعضا با خاموشی و سکوت، با او صحبت کند.
۱۳- از عذر میخواهم فراوان استفاده کند.
۱۴- اگر بدی دید، گذشت کند.
۱۵- اگر بدیها ادامه پیدا کرد، آن شخص دیگر دوست نیست.
۱۶- تا میتواند زبان خود را کنترل کند: زخم زبان به سختی فراموش میشود.
۱۷- از راز دوست مراقبت کند.
۱۸- در رفتار و واکنش، قابل پیشبینی باشد.
۱۹- پیامدهای احتمالی هر سخن و رفتاری را قبلا مطالعه و محاسبه کند.
۲۰- به دوستی، درازمدت نگاه کند تا همیشه محبت و خویشتنداری کند.
۲۱- برای موفقیت او قدم بردارد.
۲۲- وقتی موردی روشن نیست، اول بپرسد بعد قضاوت کند.
۲۳- در اوج عصبانیت، الفاظ و ادبیات مودبانه استفاده کند.
۲۴- از ادب و تربیت دوست سوءاستفاده نکند.
۲۵- اگر قرار است داستانی را بگوید، همه را بگوید، ۲۰ درصد آن را مخفی نکند.
۲۶- تاریخ تولد او را بداند و حداقل یادداشتی ماندنی بفرستد.
۲۷- بهخاطر پول بیشتر و موقعیت بهتر، به او خیانت نکند.
۲۸- برای گوشزد کردن موردی، اگر لازم باشد پنج سال صبر کند.
۲۹- هوش و تشخیص او را دستکم نگیرد.
30- دوستی مانند کتاب است: سالها طول میکشد تا نوشته شود ولی در عرض چندثانیه با یک کبریت میسوزد.
Read more: http://www.donya-e-eqtesad.com/news/888603/#ixzz3dG733xy0
جامعه زنده از دید دکتر محمود سریع القلم
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد 10 آذر 1393
http://www.donya-e-eqtesad.com/news/844741
به نوشته دکتر سریعالقلم، جامعهای زنده است...
1-که در عرصههای اقتصاد، هنر، علم، سیاست، میان شهروندان رقابت قاعدهمند
وجود داشته باشد.
2-که آموزش اخلاق و مسوولیت اجتماعی در دوره دبستان تمام شده باشد.
3-که تعداد رسانههای غیردولتی حداقل دو برابر دولتی باشد.
4-که در جادههای آن در هر صدکیلومتر برای شهروندان، استراحتگاه ساخته شده باشد.
5-که شهروندان آن به وفور به هم اعتماد کنند.
6- که حداکثر هزینههای غذا و مسکن، 35 درصد درآمد شهروندان باشد.
7-که در فرودگاههای آن، حداقل از 70 ملیت و 70 شرکت هواپیمایی خارجی تردد کنند.
8- که شهروندان آن وقتی به چهار راهها میرسند، اتومبیل خود را کاملا متوقف کنند.
9-که نرخ تورم در آن یک رقمی باشد.
10- که اساتید دانشگاه آن به کار دانشگاهی صرفا بهعنوان شغل نگاه نکنند، بلکه برای خود، مسوولیت و رسالت اجتماعی قائل باشند.
11-که شهروندان آن به انجام کارهای صحیح و منظم توام با سلامتی مالی عادت کرده باشند.
12-که تکمیل پیچیدهترین طرحهای «عمرانی» در آن، حداکثر 3 سال به طول انجامد.
13- که دانمارک از شهروندان آن برای سفر، درخواست ویزا نکند.
14- که مجموعه جامعه و سیستم از مرحله امنیت و بقا عبور کرده باشد.
15-که شهروندان آن پس از تصادف رانندگی که پیش میآید، حتی یک واژه ناپسند نسبت به طرف مقابل استفاده نکنند.
16- که مدیریت آن جامعه مبتنی بر سعی و خطا نباشد.
17- که شهروندان نظافت محیط عمومی، خیابانها، جادهها و سواحل را با نظافت محل سکونت و اتومبیل خود مساوی بدانند.
18- که حداقل سه و نیم درصد نرخ رشد اقتصادی داشته باشد.
19- که شهروندان آن نگران آینده خود نباشند.
20- که دستگاههای اجرایی آن با fact تحلیل کنند و نه با تخیل.
21- که در آن فرهنگ مکتوب بر فرهنگ شفاهی غالب باشد.
22- که شهروندان آن از اخلاقی بودن و رعایت حریمهای اجتماعی، لذت ببرند.
23- که شأن و احترام و منزلت تولیدکننده از صاحب سمت بالاتر باشد.
24- واژههای «ببخشید»، «عذر میخواهم» و «اشتباه کردم» به وفور در میان شهروندان رواج داشته باشد.
25- که شهروندان آن، دندانهای سالم داشته باشند.
26- که انتقاد از اندیشهها و سیاستگذاریها در آن، پیامدی نداشته باشد.
27- که سیاستمداران آن با هم قطاران خود در محیط بینالمللی مرتب در تعامل باشند.
28- که وقتی پلیس راهنمایی، اتومبیلی را به خاطر تخلف رانندگی متوقف میکند، پلیس سراغ راننده برود نه بالعکس.
29- که حفظ تعالی، شکوفایی وطن و کشور بر هر امر دیگری اولویت داشته باشد.
30- که در آن شهروندان علاقهای به داشتن سمت دولتی نداشته باشند، بلکه با فکر، همت و تواناییهای خود زندگی کنند.
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
آبان 1393
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست
وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
در دست هر که هست ز خوبی قراضههاست
آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست
این نان و آب چرخ چو سیلست بیوفا
من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست
یعقوب وار وااسفاها همیزنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
والله که شهر بیتو مرا حبس میشود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول
آنهای هوی و نعره مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما
گفت آنک یافت مینشود آنم آرزوست
هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد
کآن عقیق نادر ارزانم آرزوست
پنهان ز دیدهها و همه دیدهها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
میگوید آن رباب که مردم ز انتظار
دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست
من هم رباب عشقم و عشقم ربابیست
وان لطفهای زخمه رحمانم آرزوست
باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زین سان همیشمار که زین سانم آرزوست
بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق
من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست
مولوی
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
وا رهد از حد جهان بی حد و اندازه شود
نا تمام
خانه های ایرانی - هویت معماری شهرها
با درودهای تازه پس از درنگ چندماهه در بازگشایی این پنجره و با آرزوی سلامتی و شادکامی برای همه مخاطبان گرامی
مطلب زیر در باره سرای خاتون خواندنی و تماشایی است و هم گشودن دریچه ای دیگر به میراث فرهنگی ایرانیان. آنها که اصفهان و شیراز و تبریز و کاشان و یزد و کرمان و صدها شهر و دیار دیگر را از برکت ذوق و هنر خود بهره مند نموده اند:
منبع: http://www.kashanart.com/modules.php?name=treeview&op=viewnodepage&nid=84
سرای خاتون ویلای شخصی آقای مهندس رضایی جنب میدان جشنواره قمصر کاشان واقع شده است.
این بنا توسط استاد سید اکبر حلی و دستان توانمند هنرمندان کاشانی
با سازه مقاوم فلز و بتون ساخته شده است.
( تلفیق معماری سنتی و مدرن )
-حیاط و نمای اصلی بنا-
-طاق ایوان -
( تلفیق معماری سنتی و مدرن )
-وید داخل بنا در طبقه اول-
در سالهای اخیر نوعی بازگشت به گذشته در معماری ایرانی دیده میشود که معماران معاصر سعی دارند با تلفیق امکانات جدید، معماری گذشته را احیا کنند. گزارش زیر در واقع نشاندهنده این رویکرد درست و اصولی است که یکی از علاقهمندان به معماری و هنر ایران آن را به منصه ظهور رسانده است. با خواندن این گزارش شاید شما هم به ساختن خانههای نوین با معماری کهن علاقهمند شوید.
بوی غذای خاتون تا 7 محله پیچیده و ذهن مرا به آن سوی دیوار میبرد؛ حیاط شلوغ است و هر کسی به کاری مشغول است.ناگهان صدایی از پشت در مرا به خانه دعوت میکند؛ «بفرمایید، بفرمایید داخل». بهخودم که میآیم روبهروی در چوبی زیبایی با دو سکو برای نشستن در طرفینش ایستادهام. ناخودآگاه چشمم به طرف گچبریهای کتیبه کشیده میشود که روی آن نوشته شده است:
سرای خاتون
اینجا سرای خاتون است؛ سرایی سرشار از هنر، فرهنگ، معماری؛ خانهای اصیل و زیبا!
سعید رضایی، اهل شهرضا و ساکن اصفهان است. او از سالها پیش هرگاه خاطرات خانه قدیمی پدر بزرگ را در ذهن مرور میکرد آرزو داشت روزی خانهای بسازد و یافتهها و ارزشهای هنر و معماری ایرانی را از دورههای مختلف در آن گرد آورد و حالا دارد آرزویش را عملی میکند؛ در قمصر و در سرای خاتون.
میگوید: « شاید در روزگار کنونی تصور روی آوردن به معماری کهن و ساخت اثری فاخر و ارزشمند که در آینده به تاریخ بپیوندد دور از ذهن باشد، اما این خانه از تصور گذشته و به عینیت و حقیقت پیوسته است...»
با آنکه اهل اصفهان است، درباره انتخاب این شهر برای اجرای اندیشهاش میگوید: «قمصر هم به لحاظ طبیعت بکرش، هم از نظر موقعیت گردشگری، گلستانهای گل محمدی و آیین گلابگیری از بهترین مناطق ییلاقی استان اصفهان است. از طرفی همیشه به این فکر میکردم که ایرانیها همواره میگویند ما چیزهایی داشتهایم اما من میخواستم ثابت کنم ما چیزهایی داریم و وظیفه ما این است که آنچه را داشتهایم حفظ و به آیندگان تقدیم کنیم.حال این اتفاق زمانی رخ میدهد که کسی همت کند و بگوید که میتواند و میشود.
من نیز این کار را انجام دادم تا ثابت کنم که میتوانم
و میشود.» او میافزاید: «داشـتــههــای مـا، متعلق به انسانهایی است که در این خاک
10 هزار سال زحمت کشیدند و رنج بردند تا خاک را به سازههای ارزشمند و ماندگار و اصیل تبدیل کردند.»
معماری معاصر، بهویژه ساختار شهرهای بزرگ مانند تهران، اصفهان و... بیشتر تبلور یک شهر در هم گسیخته است تا شهری با پیشینه معماری کهن.
به اعتقاد مهندس رضایی، خانه ایرانی خانهای است با فضایی درونگرا که همه اجزای آن، تمام و کمال در خدمت اهل خانه است، اما در خانههای امروزی اهل خانه بهطور کامل در خدمت خانه هستند .
مهندس رضایی آنچنان بر زوایای معماری ایرانی اشراف دارد که بهنظر میرسد تحصیلکرده این رشته باشد ولی او میگوید که معماری نخوانده است: «من اصفهانی هستم. هر گوشه شهرم با معماری و هنر آمیخته است. من فقط دقت و توجه کردهام. 33کشور جهان را دیدهام و با دقت معماری آنها را بررسی کردهام اما آنها بهمراتب از معماری ما عقبترند.
به جرات میگویم که آنها باید از ما یاد بگیرند. تحصیلات من در رشته بتن است و این هیچ ربطی به معماری ندارد و خانهای که در اینجا ساخته شده، چکیده بسیار کوچکی از اقیانوس معماری ایرانی است و من خجالت میکشم آن را در برابر آن همه شکوه و عظمت و تلاش معماران عاشق و ژرفاندیش گذشته ارائه دهم.»
صاحـبخـانه از من میخواهد تا همراهش شوم. او در بازدید از قسمتهای مختلف سرای خاتون، از ظرافتها و ویژگیهای معماری ایرانی و کاربردی خانه برایم میگوید. مقابل در ورودی که میرسیم میگوید معماری خانه درونگراست.
به فضای هشتی که وارد شوید باید تکلیف خودتان را روشن کنید که برای چه نیتی به این خانه آمدهاید؛ اگر برای جلسه یا مراسمی دعوت شدهاید باید وارد حوضخانه شوید، اگر میهمان هستید به شاه نشین وارد شوید، اگر از محارم باشید به اندرونی بروید و باز قسمت اندرونی خود دهلیزها و لایههای مختلفی دارد که هر کسی نمیتواند داخل شود.
حال با کمی اندیشه میتوان متوجه شد که این فضاها که به تفکیک طراحی شدهاند میتوانند آرامش خاصی به اعضای خانه بدهند.
مهندس رضایی، یکی از ویژگیهای مهم و اساسی سرای خاتون را ضدزلزله بودن آن ذکر میکندو میگوید: «این خانه در برابر زلزلههایی حتی با بیش از 8 ریشتر هم مقاوم است.»
مسئولان میراث فرهنگی شهرستان کاشان و استان اصفهان در بازدید از سرای خاتون آن را شایسته ثبت در فهرست آثار تاریخی کشور دانستند؛ از این خانه مستندسازی شده است و بهزودی در شورای ثبت استان، در شمار آثار تاریخی کشور به ثبت خواهد رسید.
او میگوید:« با توجه به وضعیت آب و هوایی ایران که مدام گرم و سرد است، کار بعدی من خانهای با نمای بیرونی تخت جمشید و از سنگ و نمای داخلی برگرفته از معماری سلجوقی، صفوی و قاجاریه خواهد بود.»
به گفته رضایی، در این خانه 200نوع هنر بهکار رفته و هنرمندانی چون استاد بنی علی با هنر آینه کاریاش، استاد مطیفی فرد با هنر گچبری، استاد شبانی در هنر نقاشی، استاد ارس با هنر لایه چینی و استاد شعبانی در هنر کاشیکاری در سرای خاتون هنرنمایی کردهاند و هر کدام چندین نفر زیرمجموعه نیز داشتهاند.
این گروه همگی زیر نظر استاد حلی - از معماران برجسته و به حقیقت از سرمایههای کاشان و ایران - نقشی بزرگ خلق کردند و اثری ماندگار از خود بهجای گذاشتند چرا که این جمع در این خانه نه بهعنوان استادانی مزدبگیر، بلکه با یک حس درونی و عشق و علاقهای وصفناپذیر نقش آفریدند و این حال دل آنهاست که مخاطب را با دیدن این اثر، واله و شیدا میکند.
برگرفته از : هشهری آنلاین
آسبب شناسی فساد مالی - قانونگرایی و زمینه های اجتماعی
این روزها دوباره بحث اختلاس بزرگ در برخی بانکهای مهم کشور نقل محافل شده و همه رسانهها در این باره خبر یا مقاله دارند. در نگاه نخست آدم شرمنده می شود که در جامعه و نظام مالی و اقتصادی زمینه برای چنان فسادهای بزرگی فراهم است و چنانکه باید آسیب شناسی صورت نمی گیرد
البته در کشورها و جوامع دیگر و نظام مالی آنها هم فساد مالی به شکلهای گوناگون وجود دارد. اما ابعاد نسبی قضیه و تکرار آن و دامنه آن هشداردهنده است و برخوردی صادقانه و جدی و البته بهنگام را می طلبد
اگر قرار است جامعه مسیر پیشرفت و تعالی را طی کند باید قادر باشد با آسیب شناسی اینگونه موارد و تحلیل و بررسی دقیق و عمیق هرچه زودتر آنها را سروسامان بدهد و زمینههای آنها را از بین ببرد و افراد جامعه را به سوی انضباط و سختکوشی هدایت کند
ناتمام
سعادت فرد و جامعه
آرزوی دیرین انسانها و هدف پیامبران
خدا را شکر هیچ اعتراضی از لحاظ توزیع عقل وجود ندارد و همه افراد حتی سختگیرها توزیع عقل را عادلانه میدانند و کسی آرزوی داشتن عقل بیشتر ندارد (برعکس آرزوی ثروت). این یک مطلب
هر آدم عاقلی هم خواهان سعادتمندی در این جهان و هرجهان دیگری است. اگر توزیع عقل عادلانه است پس همه افراد عاقل و حسابگر هستند. بهترین حساب و کتاب هم این است که آدم موفق شود سعادت دنیا و آخرت یعنی خوشبختی در جهان خاکیان و جهان پس از مرگ را داشته باشد. این هم یک مطلب
همین عقل حسابگر هم میگوید خوشبختی بلندمدت دنیا و آخرت برای یک فرد به تنهایی وجود ندارد. احساس خوشبختی برای یک فرد زمانی کامل میشود که همه انسانهای دیگر در سراسر جهان و بلکه همه آفرینش خداوند در این خوشبختی شریک باشند. یعنی غیرممکن است برخی از انسانها در یک طرف سرزمین خاکیان احساس خوشبختی کنند در حالی که در سایر کشورها مردم از گرسنگی یا تشنگی رنج ببرند یا در مناطقی از جهان گرفتار جنگ و ناامنی باشند. این هم نکته ای دیگر
پس سعادتمندی فرد و جامعه در دنیا و آخرت به هم وابسته اند و این قصه همه نسلها و عصرها است.
اما چرا این آرزوی دیرین انسانها و هدف همه پیامبران عملی نشده؟ چرا فقر و بیماری و جنگ و درنده خویی و پلیدیها و فسادها رخت از این جهان برنبسته اند؟
این بحث دامنه گسترده ای دارد که باید بیشتر مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
مطلب زیر در این زمینه است:
منبع:
فرزادبالو
به حضرت مسیح (ع) کلامی منسوب است که «به ملکوت آسمان و زمین پرواز نمیکند مگر آن کسی که دوباره متولد شود». انسانها به طور عام، از «تولدی آغازین» و طبیعی برخوردارند اما «تولدی دیگر» که در واقع امری اختیاری است، نصیب آن دسته از انسانهایی میگردد که ایمان به خدا و عمل صالح و جهاد مداوم با خصم درون و برون را، برای چگونه زیستن خود برمیگزینند. لذا حیاتی تازه و نو را تجربه میکنند که بسیاری از همنوعانشان از آن موهبت محرومند. به تعبیر قرآن به «حیات طیبه» دست مییازند «من عمل صالحا من ذکر و انثی و هو مومن فلنحیینه حیاه طیبه» (نحل/97) (و هر کس از زن و مرد، کار شایسته کند و مومن باشد قطعا او را با زندگی پاکیزهای حیات حقیقی میبخشیم.) علامه طباطبایی در بخشی از تفسیر این آیه مینویسد: این علم و این قدرت جدید و تازه (حیات طیبه) مومن را آماده میسازد تا اشیا را بر آنچه که هستند ببیند و اشیا را به دو قسم تقسیم میکنند: یکی حق و باقی و دیگری باطل و فانی.
وقتی مومن این دو را از هم متمایز دید، از صمیم قلبش از باطل فانی که همان زندگی مادی دنیا و نقش و نگارهای فریبنده و فتانهاش میباشد اعراض نموده به عزت خدا اعتزاز میجوید و وقتی عزتش از خدا شد دیگر شیطان با وسوسههایش و نفس اماره با هوا و هوسهایش و دنیا با فریبندگیهایش نمیتواند او را ذلیل و خوار کند زیرا با چشم بصیرتی که یافته است بطلان متاع دنیوی و غنای نعمتهای آن را میبیند (1) بنابراین در سایهسار ایمان و عمل صالح به تعبیر مولوی، آدمی چشم «آخر بین» پیدا میکند و در «آخور بینی» متوقف نمیگردد. ناگفته پیداست که این بدین معنا نیست که در صورت وصول به «حیات طیبه» آدمی باید پشت پا به همه کامیابیها و برخورداریها بزند و «تنها» چشم امید به مواهب موعود در «فردوس» برین ببندد چرا که با وصول به «حیات طیبه» دنیا تفسیری دیگر پیدا میکند.
علی (ع) در نامه 27 نهجالبلاغه در توصیف اعتدالگرایی پرهیزکاران و تمایزشان با دنیاپرستان میفرمایند: «و بدانید ای بندگان خدا، که پرهیزگاران، هم در این دنیای زودگذر سود برند و هم در جهان آینده آخرت. آنها با مردم دنیا در کارهای دنیوی شریک شدند و مردم دنیا با ایشان در کارهای اخروی شریک نشدند. در دنیا زیستند، نیکوترین زیستنها و از نعمت دنیا خوردند، بهترین خوردنیها و از دنیا بهرهمند شدند، آن سان که اهل ناز و نعمت بهرهمند شدند و از آن کامیاب گردیدند، چونان که جباران خودکامه کام گرفتند. پس رخت به جهان دیگر کشیدند، با ره توشهای که آنان را به مقصد رسانید و با سودایی که سود فراوانشان داد. لذت زهد را در دنیا چشیدند و تعیین کردند که در آخرت در جوار خداوندند. (2)
بیتردید، افرادی که گام به این مرحله تازه از زیستن میگذارند از «علم الیقین» به «حق الیقین» و «عین الیقین» ارتقا و ارتفاع مییابند و حقایق عالم وجود برایشان مکشوف و معلوم میگردد.
آنچه که در این قسمت مورد مداقه و ارزیابی قرار خواهد گرفت در واقع شکل بسط یافتهتر و اجتماعیتر اهم مواردی است که در گفتار پیشین و در قالب بهشت فردی بدان پرداخته شد. به تعبیر دیگر میان بهشت فردی و اجتماعی و اسلام رابطهای طولی برقرار است. در آیه 66 سوره مائده میخوانیم:
«و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل میکردند قطعا از بالای سرشان (برکات آسمانی) و از زیر پایشان (برکات زمینی) برخوردار میشدند».
علامه طباطبایی مراد از «خوردن» در این آیه را مطلق «تنعم» و «تمتع» میداند چه این که از راه خوردن باشد یا از راههای دیگر. در ادامه این آیه را در مقام بیان همان مطلبی میداند که آیه 96 اعراف درصدد بازگو کردن آن است: «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون» (اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم ولی تکذیب کردند پس به کیفر دستاوردشان گریبان آنان را گرفتیم).
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد: برکات به معنی هر چیزی از قبیل امنیت و آسایش و سلامتی و مال و اولاد است و ... جمله «لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا» دلالت دارد بر این که افتتاح ابواب برکتها مسبب از ایمان و تقوای جمعیتهاست نه ایمان یک نفر و دو نفر از آنها. چه کفر و فسق جمعیت با وجود ایمان و تقوای چند نفر باز کار خود را میکنند. (3) علامه در پایان از مفاد این دو آیه چنین نتیجه میگیرد که «... پس اگر انسان به صلاح و سداد گراید از این گونه آیات استفاده میشود که نظام دنیا هم از جهت ایفا به لوازم سعادت زندگی بشری، هم از جهت رفع بلا و توفیر نعمت برای او صالح خواهد شد. (4)
حال آیا نمیتوان گفت که جامعه انسانی در صورت تصدیق و تمکین در برابر رسالت انبیا - و البته در همین دنیا- از مواهب سرشار مادی و معنوی بهرهمند خواهد شد و بهشتی زمینی را تجربه خواهد کرد اما ناسپاسی و غفلت و ضبط و خفای آدمیان مانع حصول به چنین قاعدهای به طور همهجانبه و فراگیر گشته است؟
در قرآن کریم شواهد و مستنداتی وجود دارد که بر امکان تحقق بهشت اجتماعی در زندگی دنیوی صحه میگذارد. بنابراین ما در ادامه به ذکر پارهای از این موارد میپردازیم:
پس از آنکه نوح (ع) در راه دعوت قوم خویش به بندگی خدا و تقوای الهی با ناکامی مواجه میشود، این عدم پذیرش دعوت الهی را با محروم ماندن از بهشت اجتماعی برابر میداند: فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا. یرسل السماء علیکم مدرارا و یمدکم باموال و بنین لکم جنات و یجعل لکم انهارا (نوح/ 12-11-10) گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است / تا بر شما از آسمان باران پیدرپی فرستد / و شما را به اموال و پسران یاری کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد.
خالی از لطف نیست بیفزاییم که در همین سوره، شرط بندگی خدا و پیشه کردن تقوا و اطاعت از پیامبر (ص)، موجب بخشش گناهان و تاخیر مرگ تا اجل مسمی (سرآمد طبیعی) شمرده شده است. بنابراین یکی از نعمتهایی که در بهشت اجتماعی نصیب انسانهای مومن و نیکوکار میشود این است که بر مرگهای زودرس و نابهنگام گرفتار نمیآید با مرگ طبیعی (اجل مسمی) از دنیا میرود (نوح / 3 و 4؛ ابراهیم / 10).
در بخشی از سوره هود میخوانیم که حضرت هود (ع) قوم خود را به بندگی خداوند فرا میخواند و در خصوص رسالت الهی انتظار هیچ اجر و مزدی ندارد تا اینکه به این آیه میرسیم: «و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا و یزدکم قوه الی قوتکم و لا تتولوا مجرمین» (هود / 52) ای قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید پس به درگاه او توبه کنید تا از آسمان به شما بارش فراوان فرستد و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید و تبهکارانه روی مگردانید.
1- المیزان، ج 12، ص 67.
2- نهجالبلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ص 643
3- المیزان، ج 8 ، ص 280.
4- همان، ج 6، ص 60.