سعادت فرد و جامعه
آرزوی دیرین انسانها و هدف پیامبران
خدا را شکر هیچ اعتراضی از لحاظ توزیع عقل وجود ندارد و همه افراد حتی سختگیرها توزیع عقل را عادلانه میدانند و کسی آرزوی داشتن عقل بیشتر ندارد (برعکس آرزوی ثروت). این یک مطلب
هر آدم عاقلی هم خواهان سعادتمندی در این جهان و هرجهان دیگری است. اگر توزیع عقل عادلانه است پس همه افراد عاقل و حسابگر هستند. بهترین حساب و کتاب هم این است که آدم موفق شود سعادت دنیا و آخرت یعنی خوشبختی در جهان خاکیان و جهان پس از مرگ را داشته باشد. این هم یک مطلب
همین عقل حسابگر هم میگوید خوشبختی بلندمدت دنیا و آخرت برای یک فرد به تنهایی وجود ندارد. احساس خوشبختی برای یک فرد زمانی کامل میشود که همه انسانهای دیگر در سراسر جهان و بلکه همه آفرینش خداوند در این خوشبختی شریک باشند. یعنی غیرممکن است برخی از انسانها در یک طرف سرزمین خاکیان احساس خوشبختی کنند در حالی که در سایر کشورها مردم از گرسنگی یا تشنگی رنج ببرند یا در مناطقی از جهان گرفتار جنگ و ناامنی باشند. این هم نکته ای دیگر
پس سعادتمندی فرد و جامعه در دنیا و آخرت به هم وابسته اند و این قصه همه نسلها و عصرها است.
اما چرا این آرزوی دیرین انسانها و هدف همه پیامبران عملی نشده؟ چرا فقر و بیماری و جنگ و درنده خویی و پلیدیها و فسادها رخت از این جهان برنبسته اند؟
این بحث دامنه گسترده ای دارد که باید بیشتر مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
مطلب زیر در این زمینه است:
منبع:
فرزادبالو
به حضرت مسیح (ع) کلامی منسوب است که «به ملکوت آسمان و زمین پرواز نمیکند مگر آن کسی که دوباره متولد شود». انسانها به طور عام، از «تولدی آغازین» و طبیعی برخوردارند اما «تولدی دیگر» که در واقع امری اختیاری است، نصیب آن دسته از انسانهایی میگردد که ایمان به خدا و عمل صالح و جهاد مداوم با خصم درون و برون را، برای چگونه زیستن خود برمیگزینند. لذا حیاتی تازه و نو را تجربه میکنند که بسیاری از همنوعانشان از آن موهبت محرومند. به تعبیر قرآن به «حیات طیبه» دست مییازند «من عمل صالحا من ذکر و انثی و هو مومن فلنحیینه حیاه طیبه» (نحل/97) (و هر کس از زن و مرد، کار شایسته کند و مومن باشد قطعا او را با زندگی پاکیزهای حیات حقیقی میبخشیم.) علامه طباطبایی در بخشی از تفسیر این آیه مینویسد: این علم و این قدرت جدید و تازه (حیات طیبه) مومن را آماده میسازد تا اشیا را بر آنچه که هستند ببیند و اشیا را به دو قسم تقسیم میکنند: یکی حق و باقی و دیگری باطل و فانی.
وقتی مومن این دو را از هم متمایز دید، از صمیم قلبش از باطل فانی که همان زندگی مادی دنیا و نقش و نگارهای فریبنده و فتانهاش میباشد اعراض نموده به عزت خدا اعتزاز میجوید و وقتی عزتش از خدا شد دیگر شیطان با وسوسههایش و نفس اماره با هوا و هوسهایش و دنیا با فریبندگیهایش نمیتواند او را ذلیل و خوار کند زیرا با چشم بصیرتی که یافته است بطلان متاع دنیوی و غنای نعمتهای آن را میبیند (1) بنابراین در سایهسار ایمان و عمل صالح به تعبیر مولوی، آدمی چشم «آخر بین» پیدا میکند و در «آخور بینی» متوقف نمیگردد. ناگفته پیداست که این بدین معنا نیست که در صورت وصول به «حیات طیبه» آدمی باید پشت پا به همه کامیابیها و برخورداریها بزند و «تنها» چشم امید به مواهب موعود در «فردوس» برین ببندد چرا که با وصول به «حیات طیبه» دنیا تفسیری دیگر پیدا میکند.
علی (ع) در نامه 27 نهجالبلاغه در توصیف اعتدالگرایی پرهیزکاران و تمایزشان با دنیاپرستان میفرمایند: «و بدانید ای بندگان خدا، که پرهیزگاران، هم در این دنیای زودگذر سود برند و هم در جهان آینده آخرت. آنها با مردم دنیا در کارهای دنیوی شریک شدند و مردم دنیا با ایشان در کارهای اخروی شریک نشدند. در دنیا زیستند، نیکوترین زیستنها و از نعمت دنیا خوردند، بهترین خوردنیها و از دنیا بهرهمند شدند، آن سان که اهل ناز و نعمت بهرهمند شدند و از آن کامیاب گردیدند، چونان که جباران خودکامه کام گرفتند. پس رخت به جهان دیگر کشیدند، با ره توشهای که آنان را به مقصد رسانید و با سودایی که سود فراوانشان داد. لذت زهد را در دنیا چشیدند و تعیین کردند که در آخرت در جوار خداوندند. (2)
بیتردید، افرادی که گام به این مرحله تازه از زیستن میگذارند از «علم الیقین» به «حق الیقین» و «عین الیقین» ارتقا و ارتفاع مییابند و حقایق عالم وجود برایشان مکشوف و معلوم میگردد.
آنچه که در این قسمت مورد مداقه و ارزیابی قرار خواهد گرفت در واقع شکل بسط یافتهتر و اجتماعیتر اهم مواردی است که در گفتار پیشین و در قالب بهشت فردی بدان پرداخته شد. به تعبیر دیگر میان بهشت فردی و اجتماعی و اسلام رابطهای طولی برقرار است. در آیه 66 سوره مائده میخوانیم:
«و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل میکردند قطعا از بالای سرشان (برکات آسمانی) و از زیر پایشان (برکات زمینی) برخوردار میشدند».
علامه طباطبایی مراد از «خوردن» در این آیه را مطلق «تنعم» و «تمتع» میداند چه این که از راه خوردن باشد یا از راههای دیگر. در ادامه این آیه را در مقام بیان همان مطلبی میداند که آیه 96 اعراف درصدد بازگو کردن آن است: «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون» (اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم ولی تکذیب کردند پس به کیفر دستاوردشان گریبان آنان را گرفتیم).
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد: برکات به معنی هر چیزی از قبیل امنیت و آسایش و سلامتی و مال و اولاد است و ... جمله «لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا» دلالت دارد بر این که افتتاح ابواب برکتها مسبب از ایمان و تقوای جمعیتهاست نه ایمان یک نفر و دو نفر از آنها. چه کفر و فسق جمعیت با وجود ایمان و تقوای چند نفر باز کار خود را میکنند. (3) علامه در پایان از مفاد این دو آیه چنین نتیجه میگیرد که «... پس اگر انسان به صلاح و سداد گراید از این گونه آیات استفاده میشود که نظام دنیا هم از جهت ایفا به لوازم سعادت زندگی بشری، هم از جهت رفع بلا و توفیر نعمت برای او صالح خواهد شد. (4)
حال آیا نمیتوان گفت که جامعه انسانی در صورت تصدیق و تمکین در برابر رسالت انبیا - و البته در همین دنیا- از مواهب سرشار مادی و معنوی بهرهمند خواهد شد و بهشتی زمینی را تجربه خواهد کرد اما ناسپاسی و غفلت و ضبط و خفای آدمیان مانع حصول به چنین قاعدهای به طور همهجانبه و فراگیر گشته است؟
در قرآن کریم شواهد و مستنداتی وجود دارد که بر امکان تحقق بهشت اجتماعی در زندگی دنیوی صحه میگذارد. بنابراین ما در ادامه به ذکر پارهای از این موارد میپردازیم:
پس از آنکه نوح (ع) در راه دعوت قوم خویش به بندگی خدا و تقوای الهی با ناکامی مواجه میشود، این عدم پذیرش دعوت الهی را با محروم ماندن از بهشت اجتماعی برابر میداند: فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا. یرسل السماء علیکم مدرارا و یمدکم باموال و بنین لکم جنات و یجعل لکم انهارا (نوح/ 12-11-10) گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است / تا بر شما از آسمان باران پیدرپی فرستد / و شما را به اموال و پسران یاری کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد.
خالی از لطف نیست بیفزاییم که در همین سوره، شرط بندگی خدا و پیشه کردن تقوا و اطاعت از پیامبر (ص)، موجب بخشش گناهان و تاخیر مرگ تا اجل مسمی (سرآمد طبیعی) شمرده شده است. بنابراین یکی از نعمتهایی که در بهشت اجتماعی نصیب انسانهای مومن و نیکوکار میشود این است که بر مرگهای زودرس و نابهنگام گرفتار نمیآید با مرگ طبیعی (اجل مسمی) از دنیا میرود (نوح / 3 و 4؛ ابراهیم / 10).
در بخشی از سوره هود میخوانیم که حضرت هود (ع) قوم خود را به بندگی خداوند فرا میخواند و در خصوص رسالت الهی انتظار هیچ اجر و مزدی ندارد تا اینکه به این آیه میرسیم: «و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا و یزدکم قوه الی قوتکم و لا تتولوا مجرمین» (هود / 52) ای قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید پس به درگاه او توبه کنید تا از آسمان به شما بارش فراوان فرستد و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید و تبهکارانه روی مگردانید.
1- المیزان، ج 12، ص 67.
2- نهجالبلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ص 643
3- المیزان، ج 8 ، ص 280.
4- همان، ج 6، ص 60.